مهیا اختراعی صناعی – مادر ستایش کودک مدرسه طبیعت کاوی کنج
– آذر ماه ۱۳۹۴-
مدرسه طبیعت به من و دختر ۴ سالهام ‘رها کردن’ و ‘رها شدن’ را آموخت. من دخترم را رها کردم که همانى شود که هست، نه آنى شود که من مىخواستم. من یاد گرفتم او را رها کنم تا خودش بتواند خود را پیدا کند، و نه من او را. دخترم اولین بار در زندگیش آزادانه معناى فرصت یافتن را آموخت. من براى فرصت دادنم زمان تعیین مىکردم و اگر بعد از یک ماه فرصت دادن او خرگوش باغمان را ناز نمىکرد دستش را مىگرفتم و در دست خودم خرگوش را با هم ناز مىکردیم، ولى مدرسه طبیعت منتظر مىماند تا دخترم خودش تصمیم بگیرد کى این زمان براى لمس کردن خرگوش فرا مىرسد. ممنونم که کمکم کردید معناى واقعى فرصت دادن را درک کنم. احترام گذاشتن به همدیگر را آموختیم! چرا که قبلا اگر من و دخترم در فضایى با امکانات متنوع قرار مىگرفتیم من از او انتظار داشتم که همه چیز را تجربه کند. ناخودآگاه او را تحت فشار قرار مىدادم و او که هنوز آمادگى تجربه خیلى چیزها را نداشت براى خوشحال دیدن من وادار به انجام کارى مىشد که من دوست داشتم. من از مدرسه طبیعت آموختم که به او احترام بگذارم زمانى که خود آمادگى دارد تجربهاى را کسب کند. اینها فقط قطرهاى از دریایى عمیق است که من براى شما بازگو کردم، کاش مىتوانستم ساعتها و روزها در مورد تجارب خود و دخترم برایتان بنویسم تا قدر این مکان را بدانید و از فرصتى که مىتوانید داشته باشید بهره ببرید. با تشکر از همه تسهیلگران که با زحمات و تلاشهاى بىپایان خود، اندک نقاط ضعف مدرسه طبیعت را با مطالعه، صبر و مشورت با متخصصین بهبود مىبخشند. جناب دکتر وهابزاده عزیز سپاسگذارم که این فرصت را به من و کودکم دادید بتوانم دیدم را نسبت به اطرافم گسترش دهم. به امید آیندهاى که تمامى مدارس در ایران قدم در مسیر مدرسه طبیعت بگذارند.