بزرگمهر میخواد الاکلنگ بسازه، اونم نه یک الاکلنگ معمولی. اون درگیر ساخت یک الاکلنگ رکابی هست: یک طرف الاکلنگ رو به خارج و زیر پاش هم دو تا تنه کوچیکه. از یک نفر می خواد که پشت سرش بایسته و اون رو بالا و پایین ببره. از این حرکتش اینقدر ذوق می کنه که صدای خنده هاش هنوز توی گوشمون طنین اندازه.
یه مرحله هم یه تنه کوچیک روی تخته بلند میذاره و می گه این یه ماشینه که سوارش شدم.
وقتی هم از روی الاکلنگش بلند میشه، چند بار تخته رو بلند میکنه، میبره بالای سرش و به طور ناگهانی اون رو رها می کنه و میندازه پایین. دو دفعه اول یکی از تسهیلگرا بهش کمک می کنه، اما دور سوم، دست تسهیلگر رو میزنه کنار، جای خودش رو تغییر میده، کنار چوب می ایسته و چوب رو رها می کنه، چوب از ارتفاع می افته روی زمین و بزرگمهر کلی ذوقمی کنه و می پره هوا.
این از مزایای بینظیر طبیعت هست که فرصت و جرات ریسکپذیری رو در کودکان در شرایطی افزایش میده که آسیبی به اونها وارد نشه.